وبلاگ شرمنده شهدا متعلق به حجت الاسلام روح الله بجانی می باشد. حجت الاسلام بجانی در دست نوشته ای ضمن انتقاد از حاشیه پردازی مسئولین از سختی زندگانی ارسباران سخن به میان آورده است که هشداری به مسئولین می باشد. متن این دل نوشته بشرح زیر می باشد:


http://up.toca.ir/images/j96k8m8uudl4i6dyi7em.jpg

دیروز پس از نصب پکیج و چند عدد شوفاژ بالاخره شرکت گاز کنتور را وصل کرد. خیلی خوشحال بودم چون امشب در هوای گرم می خوابم. مدتی خوابم نمی برد گفتم کتاب نهج البلاغه را مطالعه کنم . کتاب را می خواندم که کم کم احساس کردم سرما بدنم را در می نوردد . با این شوفاژها و گرمای هوا از لابلای پنجره دوجداره سرمای سوزانی مرا اذیت می کرد. احساس می کردم کم کم سرما خوردگی به سراغم می آید از جا برخاستم و قرص سرماخوردگی خوردم.

روزنامه ای کنار تلویزیون پیدا کردم که از اصرار محمود احمدی نژاد رییس جمهور برای سرکشی از زندان اوین مطلبی زده بود. یکدفعه به یاد قول های رییس جمهور در ارسباران افتادم. خانه های کوچکی که برای صاحبان دل بزرگ منطقه ارسباران قرار بود بنا شود . این رییس جمهور مگر همان دکتر احمدی نژاد سال 84 نیست که خود را خاک پای ملت می دانست ؟ بیچاره ارسبارانی ها که  روی حرف رییس جمهور حساب باز کرده بودند. البته از سفر رییس جمهور به عربستان مشخص بود که شاید دیگر رنگ دوستان رییس جمهور، بیشتر از رنگ مردم در دفتر حساب و کتابش شده بود. پس بناچار تنها مردی که مردم همیشه در همه محاسباتش حرف اول را می زد وارد ارسباران شد و پیگیر کارها بود تا خود رییس جمهور برگشت و به مردم قول هایی را داد. اینک رییس جمهور در حالیکه به مردم قول داده است تا خانه هایشان را بنا کند این قولش را نیز فراموش کرده و می خواهد برای اتمام سفرهای استانی و بین النللی اش وارد اوین شود. شاید می خواهد در اوین طعم سوزش سرما را بکشد! واقعا آیا اوین سیستم گرمایی دارد؟ آیا تبهکاران سیاسی و تبهکاران غیر سیاسی که این همه کار شکنی  و جرم مرتکب شده اند،در رفاهند؟ اینها خیلی مهم هستند...

یک نفر نیست بگوید آیا در ورزقان رقیه آن دختر 6 ساله شب را در سوزش شدید سرما چگونه می گذراند؟ مادری که نیمه شب بیدار می شود و از وحشت اینکه نکند دخترم از سرما یخ زده و بدنش خشک شده است دست لرزانش را به بدن دخترش می زند.کاش آقای رییس جمهور  یک شب هم به ورزقان برود و ببیند پیرمردی را که بعد از سالها عمرش تازه با آرزوی مرگ شب را می خوابد. آری اوین مهمتر است چون در آنجا نه مادران نگرانی هستند و نه پیرمرد نا امیدی و نه دختر لرزانی! آنجا مهدی و فائزه و علی اکبر جوانفکر هستند که نه لرزانند نه نگران و نه نا امید. البته طلبه ای هم که نگران انقلاب بود در اوین است اما برای امر به معروف که شاید اگر محمود به اوین برود آنجا توسط وی امر به معروف شود. چون او همان طلبه سیرجانی است که روی حرف احمدی نژاد حساب باز کرده بود و چنان فریاد می کشید تا رییس جمهور صدایش را بشنود. غافل از اینکه رییس جمهور تنها متوجه صدای محبوب خود اسفندیار است .اینک نیز مردم ورزقان در سرمای شدید بسر می برند و محمود برای رفتن به اوین تلاش می کند. شاید می خواهد برود و در زندان اوین بماند تا ابراز همدردی با جوانفکر را بکند و هرچه بگویند من بمیرم برو دفترت بگوید تو بمیری من اینجا راحتم. شما را به خدا ارسباران به اندازه زندان اوین و مردم محروم آن منطقه به اندازه عده ای تبهکار و مجرم ارزش ندارند که رییس جمهور برای همدردی شبی را در آن دیار صبح کند و پیرمرد نا امید امیدوار شود، دختر لرزان به برکت حضور رییس جمهور زیر سقف خانه محقر بخوابد تا مادرش نیمه شب نگران زنده ماندن و یا نماندن دخترش نباشد؟ و فرمان امام خامنه ای اجرا گردد و بجای نا امیدی ملت دشمنان قطع امید گردند؟

واقعا این مردانگی است که فرمان رهبر و امام مان در بجنورد مبنی بر وحدت و پرهیز از تنش و... و اتمام کارهای نیمه تمام زیر پای عنادها و لجاجتها قرار گیرد و ما حصل آن بی رفاهی ، نا آرامی و نا امیدی قسمت مردم گردد؟