مصاحبه اختصاصی عماریون؛ طلبه تبریزی: عده ای به دنبال تغییر ماهیت بسیج هستند
او معتقد است که بسیج نه مال افشار بود نه طائب و نه مال محمدرضا نقدی است . آنان سکانداران بسیج هستند و بسیج مال ما بچه بسیجی هاست و نباید اجازه داد تا ماهیت بسیج عوض شود. در این راستا و به همین بهانه مصاحبه ای کوتاه با حجت الاسلام روح الله بجانی مسئول انصار حزب الله تبریز انجام داده ایم که تقدیم برادران و خواهران علاقمند می گردد:
عماریون : نگاهی مختصر به این گفتمان ؟
بجانی: بسیج مدرسه عشق است که اینک در معرض هجوم نفس گرایان عقل نما قرار
گرفته است تا شاید بتوانند عشق را از این مدرسه بگیرند. همیشه عاشقانی که
یادگاران عاشقان سفر کرده اند از این مدرسه مراقبت کرده اند تا از مسیر عشق
خارج نشود پس اینک به ناچار نفس گرایان تنها را هشان حذف عشاق به نان عقل
گرایی از این مدرسه است. نفس گرایان یا به عبارت بهتر اهل تزویر یا با
کلمات واضح تر غنیمت خواران تنگه احد دوست ندارند عاشقان وجود داشته باشند.
چون در میزان سنجش بسیجیان جوان تر اینان محکوم بر فنا می شوند.
عماریون: شما در این کتاب که نگاه می کردیم چنان نوشته اید که انگار جنگی
سخت تر در پشت خطها و در داخل شهر ها بود.چرا شما می خواهید تا این باور را
بقبولانید که جنگ نرم سخت تر است؟
بجانی : ببینید جهاد اکبر که مبارزه با نفس است از جنگ نظامی شدیدتر و
بسیار سخت تر است. چه بسا پهلوانان جنگ نظامی که بخاطر شکست خوردن از
نفسشان , نیروی جنگی دشمن شدند تا حجت خدا را بکشند. همین شمر که حضرت آقا
بسیار زیبا می فرمایند که شمری که جانباز جنگ صفین بود سر حسین بن علی را
برید.
اگر بدون جهاد اکبر کسی وارد پیکار شود خیلی احتمال دارد که به سرنوشت
شمرها و ابا قطامه ها مبتلا شود. امروز جنگ نرم به معنای همگانی کردن جهاد
اکبر است تا ما جهاد اکبر را همگانی نکنیم به نقطه مطلوب جنگ نرم نمی رسیم.
بعد از جنگ خیلی ها رفتند پی کار خود شان و انقلاب را دو دستی سپردند به
عده ای که یا ناشنوا بودند و شیپور را نشنیدند یا اعتقادی به احکام الهی و
وجوب دفاع نداشتند و یا اینکه تر سو بودند.
اوایل اینها ریششان هم از رزمندگان بلند تر بود پیشانی هایشان هم پینه دار
تر بود. اما در دوران سازندگی ریشهایشان را بر باد دادند و با کرم های
خارجی پیشانی هایشان را همانطوری که چند روزه پینه بسته کرده بودند صافِ
صاف کردند. کت و شلوار و پیراهن یقه دیپلمات پوشیدند و رزمندگان را مورد بی
مهری قرار دادند. جنگ با این نوع افراد از جنگ با صدام سخت تر است. چون
اینها برخی از برادران را با خودشان همراه می کنند و در مقابل رزمندگان
قرار می دهند. تا رزمندگان باقی مانده در جنگ نرم نیز به خانه هایشان بروند
و فرماندهی را به این افراد غنیمت خوار بسپارند تا هر جور دلشان می خواهد
سرنوشت انقلاب را به دشمنان بفروشند.
عماریون: قسمتی از خاطراتتان که مربوط به دوران کودکی تان می باشد به نان و
پنیر پفک مینو اشاره کرده اید . خیلی به من چسبید اگر ممکنه اون خاطراتو
بگید تا بطور گفتاری بنویسیم
بجانی : یادم میاد 5 سال داشتم . خیلی از شب ها در حسرت دیدن پدرم بودم. آن
زمان 5 برادرو خواهر بودیم . یا در جبهه بود یا در ناحیه . یک شب ساعت 9
بود پدرم خانه آمد خیلی گرسنه بودیم شام قرمه سبزی داشتیم . خوشحال شدم که
همه خانواده یک جا می خواهیم شام دورهم باشیم و یک بشقاب قرمه سبزی بخوریم.
پدر آمد و سلام و احوالپرسی کرد و گفت: امشب ناحیه به سربازها شام نداده
اند و شام را برای سربازان برد . مادرم از شرمندگی صورتش سرخ بود و از
جورابش 10 تومان به برادرم یوسف (ره) داد . رفت پفک نمکی مینو خرید و خلاصه
آن شب پفک را داخل نان و پنیر گذاشته و تناول کردیم . صدها شب این اتفاق
افتاد.
من به یاد این شب ها تو خیمه عدالتخواهی همراه طلبه سیرجانی چند شب با شوخی
با خودم پفک نمکی مینو می خریدم و گفتم بیاید شام دوران جنگ را میل کنیم.
عماریون : شما چه انتظاری از مسئولین بسیج دارید؟
بجانی: ببینید مسئولین بسیج باید بدانند که بسیج با خون دل ها و خون ها به
اینجا رسیده است و السابقون باید حفظ بشوند. من برای نمونه به یک مورد حذف
اشاره می کنم و خیانتی که در بدنه انجام می شود ببینید چه کارهایی انجام می
شود و مسئولین یا بی توجهی می کنند یا نامردی. .
سال 85 در یکی از پاسگاهها با یک روحانی بسیجی برخورد کردند و مسئولین بسیج
اصلا رسیدگی نکردند ما رفتیم جلوی پاسگاه تجمع کردیم و خلاصه فرمانده وقت
منطقه انتظامی تبریز شهید سردار جلالی آمد و کلی عذر خواهی کرد . نشریه یا
لثارات الحسین (ع) بعنوان بلندگوی حزب الله این جریان را منتشر نمود و در
این جریان بنده به عنوان مسئول انصار حزب الله معرفی شدم . ولی فردای آن
روز یک قسمت بازدارنده در بسیج دست بردار نبود که تو برو به اطلاعات منطقه
انتظامی نامه بنویس که مسئول انصار نیستی و خلاصه رفتارهایی که ما بچه
بسیجی ها از این سنخ کارها نکنیم. بعدش همه شهر تبریز دیدند که این آقا
بخاطر حمایت از یک سرمایه دار زاده که متهمش بود باعث شد تا فردی بعد ها
بیچاره شود و در یک جریان آدم ربایی و تجاوز به عنفی گیر قانون بیفتد . چرا
چون آنروز آن سرمایه دار زاده غنائم و ارتزاق این آقا را تامین می کرد.
چنین حرامخواری مطمئنا چشم دیدن بچه حزب اللهی ها را ندارد. پس به ناچار
باید دارندگان تفکر انقلابی را حذف کند تا بیشتر غنیمت خواری کند. شما
خودتان بعنوان خبرنگار بارها از سردار نقدی خواسته اید تا به این مسایل
رسیدگی کنند نمی دانم چرا ملموس نیست.
حضور و نفوذ افراد مسئله دار در بسیج و رزومه سازی آنان توطئه ای است برای
تصاحب پست های آینده کشور... همین آقا و امثال همین آقا هستند . برای مثال
هر بسیجی که میاد در جلسات بصیرت حزب اللهی شرکت می کند بطور غیر قانونی
تحت فشار قرار می دهند و به نحوی چنین بسیجیان دلسوزی را حذف می کنند . چرا
چون که می خواهد به حرف حضرت آقا عمل کند. من انتظار دارم مسئولین سازمان
بسیج بیایند و در مورد این توطئه خطرناک که تبدیل ماهیت بسیج است دقت کنند .
ما خیلی حرف برای گفتن داریم. دهها بار از مسئولین استانی بسیج خواسته ایم
تا حرف هایمان را بشنوند ولی وقت نداشته اند.
عماریون : به نظر شما پس این طرح های زیبای شجره طیبه صالحین موثر نیستند؟
بجانی : طرح صالحین یک طرح زیبای تربیتی است اما از نظر بنده چند مشکل
اساسی دارد. این طرح همان کارهایی است که ماها سال هاست در مساجد انجام
داده ایم. شیوه حلقه ها برای خوزستان و اهواز خوب است اما در تبریز و
استانهای غیر قبیله ای خیلی سخت است و فقط می تواند گزارش کارها را پر کند .
برای تاثیر بهتر باید رفت دنبال شهدای زنده ، باید به پیشکسوتان ارج نهاد
. حتی عده ای به بهانه طرح صالحین پیشکسوتان را حذف می کنند که پیر شده
اند .
نگرش سیاسی به طرح صالحین یک جفای بزرگ است. طرح صالحین باید یک ستاد
پشتیبانی تربیتی باشد برای مساجد و پایگاهها. طرح های کلیشه ای بومی های
خاص با تمام فرهنگ کشور سازگاری ندارد .در دوران جنگ ستاد پشتیبانی جنگ
داشتیم . هر استان به نحوی عمل می کرد اما کلیات سیاست یکسان بود. باید به
شیوه دوران جنگ عمل کنیم. امکانات فراهم کنیم . سخنران و مربی تامین کنیم
بفرستیم مساجد و به شیوه فرهنگ سازگار هر محله و هر شهر عمل کنیم. .
عماریون : بعنوان سخن آخر چه مطلبی دارید؟
بجانی: از حضرت آقا می خواهم که اگر زمانی چشم مبارکشان به این مطلب افتاد
دعا بکنند که هر چه زودتر شهید بشوم. من که لیاقت ندارم اما لحظه شماری می
کنم تا هر چه سریعتر در این جنگ نرم به شهادت برسم . از همه بسیجیان و
فرماندهان مخلص بسیج التماس دعا دارم و امیدوارم مرا دعا بکنند تا به آرزوی
دیرینه ام برسم.