دردنامه رضا گلپور خطاب به دکتر محمود احمدی نژاد!
جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد(صباغیان) رئیس محترم جمهور!
با سلام و آرزوی عاقبت به خیری.
"عماریون"- مقدمتاً و از باب تبرک ، کلام حکیم ابوالقاسم فردوسی را یاد میکنم که فرمود:
ستاینده ی خاک پای وصی
برین زادم و هم برین بگذرم
یقین دان که خاک پی حیدرم
رئیس محترم جمهور!
این کمترین بنده ی عاصی حضرت حق به عنوان یک دوستدار مدّاح اهل بیت (ع) حاج منصور ارضی(حفظه الله) ، به عنوان مرید ایشان و به عنوان بلاگردان ایشان؛ به عرض مبارک می رساند که قبلاً اگر می خواستم کلامی به شما برسد آقای اسفندیار رحیم مشایی را مخاطب قرار می دادم. اکنون به یمن حضور برخی دکورهای دور قاب آقای مشایی که نظرات او را نظرات شما و همچنین شما را ذوب شده در او معرفی می کنند، متأسفانه مجبورم شما را مخاطب قرار دهم تا او شنیده و حجّت بیان وظیفه ام به شما و ایشان که باز به تعبیر دوستانتان گوئیا یک روح در دو بدن اید! تمام گردد و چون به سبب شدت حیرت از ارادت شما به یک بیّن الغی (به تعبیر حضرت آیه الله علم الهدی) به لکنت زبان افتاده ام در این نامه با پناه بردن به سروده های کم نظیر حضرت لسان الغیب خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی مطالبی را بیان میدارم:
هزارنکته درین کار هست تا دانی
بجز شکردهنی مایه هاست خوبی را
به خاتمی نتوان زد دمِ سلیمانی
هزار سلطنتِ دلبری بدان نرسد
که در دلی به هنر خویش را بگنجانی
دبیر کمیسیون فرهنگی دولت؛
رییس گروه مشاوران جوان ریاست جمهوری؛
رییس کارگروه زیارت و فرهنگ رضوی؛
جانشین رئیسجمهور در شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور؛
رییس مرکز ملی جهانیشدن؛
رییس شورای اطلاعرسانی دولت ایران؛
نماینده ویژه رئیسجمهور در امور خاورمیانه؛
نماینده تام الاختیار رییس جمهور در ستاد راهیان نور؛
عضو شورای نظارت بر صداوسیما؛
عضو شورای فرهنگی دولت؛
نماینده رئیس جمهور در شورای نظارت بر سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران؛
عضو کمیسیون اقتصاد؛
عضو کمیسیون فرهنگی؛
رییس کمیته عالی در مورد طرح خط لوله گاز ایران-پاکستان-هند؛
نماینده ویژه رئیسجمهور جهت تصمیمگیری در مورد نحوه اجرای اختیارات هیأت وزیران در امور نفت؛
مسئول کنترل و نظارت مرکز امور حقوقی بینالمللی ریاست جمهوری؛
مسئول نظارت برکار سخنگوهای دولت و رئیس شورای اطلاع رسانی دولت
و مشاور و مسئول دفتر شما
در آن نامه مطالبی پیرامون ضرورت توجه به سوابق پیچیده و غیر قابل انکار برخی نزدیکان شما بویژه اسفندیار رحیم مشایی و محمدرضا رحیمی و...باز بویژه اقوام رده یک نسبی و سببیشان ( مثلاً برادرش کوروش رحیمی معروف به بختیار و همسر رسمی اوّلش طاهره ذبیحیان معروف به مقدم، مادرِ پسرش "رضا" و مادر زنِ پسر حضرتعالی و... در همکاری با سازمان منافقین (محاربین) خلق ایران و نقش مستقیم آنها در به شهادت رساندن بسیجیان و سپاهیان مازندران و... و یا سوابق و روابط خانوادگی لطیفه عرفانی همسر محمدرضا رحیمی و برادرش مسعود و خواهرانش در انگلستان بویژه اسکاتلندیارد...) بیان کردم.
از فرشته بازگیری آنگهی بخشی به دیو
«ولایتی های دیروز که در سکوت و تحجّر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند، در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند، و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیّش نبوده است ،امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند!»
{به نقل از فرمایشات امام خمینی (پیام معروف به منشور روحانیت) 3 اسفند1367 تبیان آثار امام دفتر 32 { صحیفه ی امام جلد 21 صفحه ی 280و281}
تا غولِ بیابان نفریبد به سرابت
کفرست در این مذهب خودبینی و خود رایی
بنده در آن نامه مستندات ادعاهای مطروحه ی آقای قدرت الله لطیفی از اعضای تولیت مسجد جمکران و پابوسی آقای مشایی و امثال ایشان نسبت به او را که پس از فوتش (قدرت الله لطیفی) شما و "مشایی" با تعطیل نمودن تمام کارهای خود در مراسم تشییع جنازه ی او در حسینیه ی بیت الرّقیّه در خیابان پنجم نیروی هوایی (29 مرداد 1386) شرکت کرده و سنگ تمام گذاشتید؛ مرور کردم.
یعنی ز مفلسان، سخنِ کیمیا مپُرس
***
«آخرالزّمان یا واپسین دوران جهان به معنای دوران نبوّت پیامبر اسلام(ص) از هنگام بعثت تا دامنه ی قیامت است.امّا به طور اخص زمان ظهور حضرت مهدی(ع) را از آن اراده می کنند...»
{به نقل از کتاب جامع فرهنگ شیعه پژوهشکده تحقیقات اسلامی نشر زمزم هدایت 1385 صفحه ی 39}
سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد
***
«در توقیع امام زمان(ع) خطاب به آخرین نایب خاص، "علی بن محمد سمری"،آمده است که امام(ع) او را از پایان عمرش باخبر می سازد و ازآغاز غیبت کبری آگاه می کند و بدو فرمان می دهد که کسی را پس از خود به نیابت "خاص"برنگزیند و در پایان می فرماید: هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه ی آسمانی مدّعی دیدار با من شود، کذّاب است.بسیاری از علمای شیعه این توقیع را در کتب روائی خویش آورده اند...با بررسی شرح حال راویان ِ توقیع روشن می شود که توقیع ؛ مرسل یا ضعیف و غیرقابل اعتماد نیست و شیخ صدوق آن را از مشایخ معتمد خویش نقل کرده است... »
{به نقل از کتاب فرهنگ شیعه {صفحه ی 427} پژوهشکده تحقیقات اسلامی نشر زمزم هدایت 1385}
که نیست سینه ی اربابِ کینه محرمِ راز
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
ما منتظران مقدم مبارکش مکلّف هستیم تا با تمام توان کوشش کنیم تا قانون عدل الهی را در این کشور ولی عصر(عج) حاکم کنیم و از تفرقه و نفاق و دغلبازی بپرهیزیم و رضای خداوند متعال را در نظر ببگیریم و همگان در مقابل قانون خاضع باشیم و با صلح و صفا و برادری و برابری به پیشبرد انقلاب اسلامی کوشا باشیم و حق متعال را در همه ی احوال حاضر و ناظر بدانیم و تخلّف از دستورات اسلام ننماییم.
{ به نقل از فرمایشات امام خمینی 28 خرداد1360 تبیان آثار امام دفتر 42 (صحیفه ی امام جلد 14 صفحه ی 473) }
ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست
قدر مجموعه ی گل مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
ولایت فقیه در حقیقت نیابت عامّ از امام معصوم (ع) است و به معنای سرپرستی امور شیعیان در عصر غیبت کبری است...فقهای شیعه بر اصل نیابت فقیه عادل دارای شرایط فتوا از امام معصوم (ع) متفق اند (رسائل، محقق کَرَکی / 1 / 143) و حتّی برخی از آنان این اصل را بدیهی دانسته اند(جواهرالکلام 16/178 و عوائدالایام 529) پشتوانه ی روائی ولایت فقیه مقبوله ی عمر بن حنظله است.بنابراین روایت، فقیه دارای صلاحیت را امامان معصوم(ع) به نیابت نصب کرده اند و این نیابت به گونه ی عامّ است (رسائل، محقق کرکی /1/143 ) .لازمه ی پذیرش حکومت اسلامی ، روا داشتن اختیارات مطلق برای فقیه است.فقیه حاکم علی الاطلاق است و همه ی اختیارات امام معصوم (ع) را داراست؛ زیرا ولایت مطلق ، به معنای رعایت مصالح عام در سرپرستی جامعه است و چون حوزه ی حکومت ، مصالح عمومی را نیز در برمی گیرد ، بدون ولایت مطلق برپایی حکومت اسلامی و اجرای دین مبین ممکن نیست (مجمع الفائده والبرهان ،مقدس اردبیلی /12/28) ولایت فقیه دوام بخشیدن به اختیارات حکومتی و عمومی امام معصوم (ع) در عصر غیبت است امّا بدین معنا نیست که فقیه در فضیلت و شخصیّت دینی و اخلاقی و علمی همپای معصوم(ع) است.(ولایت فقیه امام خمینی / 40)
{به نقل از کتاب جامع فرهنگ شیعه پژوهشکده تحقیقات اسلامی نشر زمزم هدایت 1385 صغحه ی 464 }
ما را نگذارد که در آئیم ز پای
تا کی بود این گرگ ربائی بنمای
سرپنجه ی دشمن افکن ای شیر خدای
لازم است مراقب باشید با کمال دقت و هوشمندی که کسانی که التزام به اسلام ندارند به جمیع ابعادش ولو در اصلی از اصول با شما موافق نیستند ،آنها را دعوت به التزام کنید و اگر مؤثر نشد از شرکت دادن آنها در اجتماعات و انجمن های اسلامی احتراز کنید و گمان نکنید زیادی افراد هر چه باشد شما را به هدف نزدیک میکند و پس از وصول به هدف، آنها قابل تصفیه هستند.باید بدانید و می دانید که قشرهای غیر مسلم یا غیر ملتزم به اسلام از پشت به شما خنجر می زنند و شما را قبل از وصول به هدف از کار می اندازند یا نابود می کنند.از تجربه های سابق عبرت بگیرید...
{ به نقل از فرمایشات امام خمینی 24 بهمن 1356 تبیان آثار امام دفتر 32 (صحیفه ی امام جلد 3 صفحه ی 323)}
که صد بت باشدش در آستینی
خود فروشان را به کوی مِی فروشان راه نیست
شاید اگر روزی متن صوتی یا پیاده شده ی این قریب به هشت ساعت مصاحبه و دیالوگ انجام شده در جلسات گوناگون بنده و ایشان منتشر گردد کمک زیادی به فهم بهتر نوع نگاه و دیدگاه انحرافی او خواهد کرد که در جای خود قابل طرح است.
رند از رَهِ نیاز به دارالسلام رفت
پس از انتشار آن نامه ی بنده در سایتهای خبری با فشار غیرقابل باور اما شبه قانونی مسئولان ذیربط امنیتی - فرهنگی، در کمتر از چند ساعت متن نامه از سایتهایی نظیر عماریون ؛ مشرق ؛ انقلاب اسلامی ؛ قطره و ... حذف گردید.
دامِ تزویر مکن چون دگران قرآن را
بدلیل ترجیح آقایان مشایی ...{سه نقطه ی!} شما و یا رحیمی مداح کهنه کار آقای هاشمی رفسنجانی {ضمیمه نمونه تملق را در انتهای این نامه مطالعه نمایید} در خطّه ی کردستان و تهران و ... در حذف صورت مسائل مطروحه در نامه ی مستند اینجانب از روی سایت ها و و عدم جرئت در طرح شکایت شان به عنوان شاکی خصوصی ؛ تنها تحقیقاتی توسّط دادستان در جایگاه مدعی العموم صورت پذیرفت که مستندات مطالبه شده در تحقیقاتشان عرضه گردید.پس از ان نیز این ابیات حضرت حافظ ؛ زبان حال بود :
بیار باده که این سالکان نه مردِ رهند
مَبین حقیر گدایانِ عشق را کاین قوم
شهانِ بی کَمر و خسروانِ بی کُلهند
غلامِ همّت دُردی کشان یکرنگم
نه آن گروه که ارزق لباس و دل سیهند
قدم منِه به خرابات جز به شرطِ ادب
که سالکانِ دَرَش محرمانِ پادشهند
بهتر از زهدفروشی که درو روی و ریاست
ما نه مردانِ ریائیم و حریفانِ نفاق
آنکه او عالِمِ سرَّست بدین حال گواست
بد نیست تنها تعریضات یک نفر و آنهم از باب مشت نمونه ی خروار حاصل پرورش آقای مشایی و رحیمی را مرور نماییم:
کرمرضا پيريايي استاندار همدان که کارنامه ی گرانبهای همپایی با محمد رضا رحیمی را دارد و فرماندار شهرستانهاي درهشهر و آبادانان، قروه و دهگلان و بانه، مديرکل اجتماعي و انتخابات استانداري، مديرکل صدا و سيما در استانهاي ايلام و کردستان، مشاور رييس سازمان صدا و سيما و رييس مرکز موسيقي و سرود و معاون هماهنگي معاونت حقوقي رييسجمهور بوده است ، در مطلبی که روی سایت پایا نیوز مورخه ی سه شنبه 9 آذر 1389 انتشار داد نوشته :
اخيرا کسي به نام رضا گلپور با حمايت چند سايت اصولگرا که وظيفه تخصصي برعهده شان هنجارشکني در قالب يورش به اعتقادات افراد محوري دولت است ، در نامه اي بر روي اطلاعات سجلي بعضي از افراد ، اتهاماتي را سوار کرده است که در نوع خود از زنندگي و بي حيايي عجيبي برخورداراست.
...اين فرد (رضا گلپور)که در لحن کلامش زنبارگي و جملاتي از قبيل اينکه اگر بتوانم بازهم زناني ديگر به کابين ميبرم، نمونه اولي اينگونه اقدامات نيست.
در تاريخ ژورناليسم ايراني كساني بوده اند که انواع فحش هاي آب کشيده خود را در زرورق يک راز افشا شده مي پيچانده اند.{ظاهراً جناب استاندار در کلمات مصطلح عادات خود مبتلا به زرورق شناسی متبحرانه ایست!}
از احمد رشيدي مطلق که با بي شرمي در سال 56 به رهبر کبير و زعيم دين حضرت امام خميني (ره)توهين کرد و شعله انقلاب را برافروخت تا اکبر گنجي که در هر مطلب بي پايه اي با رفرنس هاي بي سر و ته ، حتي نبوت را انکار مي کرد.
شهرت طلبي همه آن نيست که کسي در راهي پرافتخار به کسب اشتهار برود.گاهي افرادي ناتوان که براي ديده شدن له له مي زنند ، در چشمه اي پاک خدو مي اندازند تا در هر بار نام بردن از اين فعل کثيف ، عامل فعل هم نامبرده شود.
... به کار بردن همان اسلوب در حمله به مهندس مشايي و معاون اول ريس جمهور و تقليل شخصيت ريس جمهور از يک متفکر تاثير گذار در عرصه جهاني و داراي گفتمان نافذ عدالت مليتي در مراودات بين المللي به يک سمپات فاقد تئوري ، ديگر در حساب تسويه درون جناحي نمي گنجد و خوبست فردي اينچنين که عقده حقارت و عطش زنبارگي به جانش افتاده را در عرض رسانه هاي همگروهش بررسي و طبل بزرگي که در پس صداهاي حقيري چون گلپور آماده خدشه به وجهه نظام است را پيدا کرده تا توخالي بودن حربه اين طبال هاي بي هنر و ناشي نيز مشخص گردند.
***
جناب آقای احمدی نژاد به مصداق العاقل یکفیه الاشاره! باز به حضرت لسان الغیب شیرازی پناه میبرم که فرموده است :
قبای اطلسِ آنکس که از هنر عاریست
بگذارم و بگذرم!...
بیا که خرقه ی من گر چه رهنِ میکده هاست
ز مالِ وقف نبینی به نامِ من دِرَمی
دلم گرفت ز سالوس و طبل زیرِ گلیم
به آنکه بر درِ میخانه بر کُنم عَلَمی
جناب آقای دکتر احمدی نژاد !
دولت از مرغ همایون طلب و سایه ی او
زانکه با زاغ و زغن شهپرِ دولت نبود
گر مدد خواستم از پیرِ مغان عیب مکُن
شیخ ما گفت که در صومعه همّت نبود
رئیس محترم جمهور ایران!
گر جان به تن ببینی مشغول کارِ او شو
هر قبله ای که بینی بهتر ز خودپرستی
تا فضل و عقل بینی بی معرفت نشینی
یک نکته ات بگویم خود را مبین که رستی
شما بارها ارادت خود را به شهید رجایی و افتخار به راهروی در مسیر آن شهید اعلام نموده اید. لطفاً در صورت امکان بدون حضور مسئول دفتر و ... خود در خلوتی این جملات روزهای پایانی حیات طیبه ی آن شهید زلال را بخوانید و با محک مبانی آن شهید، به خود و اطرافیانتان نمره دهید:
شهید محمد علی رجایی :
«ما به خاطر این مردم هستیم.اگر مردم تشخیص دهند ما در خطّ اسلام نیستیم هیچ دلیلی ندارد که نخست وزیر یا وزیر بمانیم...آنچه ما فریاد می کنیم این است که رهبری در ایران صرفاً باید به ولایت فقیه باشد ولو اینکه بسیاری از روشنفکران و بسیاری از کسانی که محتوای انقلاب اسلامی ما را در نیافته اند این مطلب عظیم و این دستاورد مشترک انقلاب ما را در نیابند... به مردم توصیه می کنم که هر چه زودتر از مسئولین بعد از رهبری عبور بکنند و خودشان را با رهبر پیوند دهند و رهبر را به عنوان یک الگوی کامل این انقلاب همیشه در ذهنشان داشته باشند... من به عنوان یک سرباز کوچک در این حرکت اصرار می کنم و توصیه می کنم که سعی کنیم راه حل ها را از مکتبمان اسلام بیرون بیاوریم... به اعتقاد ما در نظام اسلامی رئیس جمهور با عدد(رأی) تعیین نمی شود.رئیس جمهور با قلب تعیین می شود.با دل تعیین می شود...این مردم در رابطه با مرجعیت حرکت می کنند باور می کنند سرمایه گذاری می کنند و آرمانهای اصیل خودشان را دنبال می کنند.این مردم بزرگترین عنصرشان عنصر مذهبی است که در مرجعیت خلاصه می شود و تبلور پیدا می کند...
کسی می تواند خود را در خطّ امام معرّفی کند که آرمانهای امام امّت را در تمام ابعادش قبول داشته باشد...ما به عنوان مقلّد امام همانطور که امام هر جا لازم بدانند می گویند که این مطابق اسلام نیست ما هم اقدام می کنیم و تغییرش می دهیم از نخست وزیر گرفته تا هر وزیر دیگر...»
{به نقل از کتاب چهاردهم (شهید محمد علی رجایی) مرکز بررسی اسناد تاریخی 1387}
من ترکِ خاکبوسیِ این در نمی کنم
***
«با سپاس بی حد از الطاف کریمه ی خداوند متعال که توفیق به ملّت شریف و متعهد ایران عطا فرموده که ... به رغم تبلیغات دشمنان خارج و داخل ، با اکثریت قاطع افزون از دوره ی سابق جناب آقای محمدعلی رجایی(ایده الله تعالی) را به ریاست جمهوری کشور اسلامی ایران برگزیده و این مسئولیت بزرگ و بار سنگین را بر عهده ی او گذاشته است.و چون مشروعیت آن باید با نصب فقیه ولی امر باشد، اینجانب رأی ملت شریف را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب نمودم،و مادام که ایشان در خطّ اسلام عزیز و پیرو احکام مقدّس آن می باشند و از قانون اساسی ایران تبعیّت و در مصالح کشور و ملّت عظیم الشّأن در حدود اختیارات قانونی خویش کوشا باشند و از فرامین الهی و قانون اساسی تخطّی ننمایند، این نصب و تنفیذ به قوّت خود باقی است. و اگر خدای ناخواسته بر خلاف آن عمل نمایند،مشروعیّت آن را خواهم گرفت...»
{به نقل از فرمایشات امام خمینی 11 مرداد1360 تبیان آثار موضوعی امام دفتر 45 (صحیفه ی امام جلد 15 صفحه ی 67 ) }
که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
جناب آقای احمدی نژاد رئیس جمهور محترم!
اسرار کَرَم ز خواجه ی قنبر پُرس
گر طالب فیضِ حق بصدقی حافظ
سرچشمه ی آن ز ساقی کوثر پُرس
قال علی(ع): الدنیا جیفه و طالبها کِلاب!
دنیا مردار است و سگان به دنبال آن می افتند.
بدرقه ی رهت شود همّت شحنه ی نجف
چو شبنمی است که بر بحر می کشد رقمی
طبیب راه نشین دردِ عشق نشناسد
برو بدست کن ای مُرده دل مسیح دمی
هشدار که گر وسوسه ی عقل کنی گوش
آدم صفت از روضه ی رضوان بدر آئی!
***
«باید توجّه کنید تا کسانی ظاهرالصّلاح اسلام شناس نشوند و یکمرتبه متوجّه شوید از راه راست منحرف شده اید. یعنی سعی کنید اسلامتان از روحانیت جدا نشود و با آنان که اسلامشان با روحانیت مخالف است مخالفت کنید.»
{به نقل از فرمایشات امام خمینی 29 مهر 1360 تبیان آثار موضوعی امام دفتر 32 (صحیفه ی امام جلد 15 صفحه ی 321) }
«آقای رئیس جمهور افرادی که به درد جامعه ی اسلامی ما بخورد به درد مکتب ما بخورد باید تهیه کند معرفی کند ...در صدد باشد که اسلام را تقویت بکند. درصدد باشد که احکام اسلام را پیاده بکند نه در صدد این باشد که ملّیّت را احیا بکند.آنهایی که میگویند: "ما ملیت را می خواهیم احیا بکنیم" آنها مقابل اسلام ایستاده اند.اسلام آمده است که این حرفهای نامربوط را از بین ببرد.افراد ملّی به درد ما نمی خورند افراد مسلم به درد ما می خورند.اسلام با ملیت مخالف است ...آن مردِکه {اشاره به شاپور بختیار} در خارج گفت که اوّل من ایرانی هستم ملّی هستم دوم ایرانی هستم سوّم اسلام(ی).این اسلام نیست تو سوّم هم اسلامی نیستی...»
{به نقل از فرمایشات امام خمینی 15مرداد 1359 تبیان آثارموضوعی امام دفتر 34(صحیفه ی امام جلد 13صفحه ی 77و78) }
«باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان بیش از هر کس چشم طمع به شما دوخته اند و با اشخاص محرف نفوذی در بیوت شما با چهره های صد در صد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای ناکرده فاجعه به بار آورند و با یک عمل انحرافی نظام را به انحراف کشانند. و با دست شما به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند.
الله الله در انتخاب اصحاب خود .
الله الله در تعجیل تصمیم گیری خصوصاً در امور مهمّه .و باید بدانید و می دانید که انسان از اشتباه و خطا مأمون نیست. به مجرّد احراز اشتباه و خطا از آن برگردید و اقرار به خطا کنید که آن کمال انسانی است و توجیه و پا فشاری در امر خطا نقص و از شیطان است.
در امور مهمّه با کارشناسان مشورت کنید و جانب احتیاط را مراعات نمایید...»
{به نقل از فرمایشات امام خمینی 22 تیر 1362 تبیان آثار امام دفتر 10 (صحیفه ی امام جلد 18 صفحه ی 6و7) }
خودپسندی جان من بُرهان نادانی بود...
« اگر چنانچه فقیه در کار نباشد ولایت فقیه در کار نباشد طاغوت است.یا خدا یا طاغوت،یا خداست ، یا طاغوت.اگر با امر خدا نباشد،رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد،غیر مشروع است.وقتی غیر مشروع شد،طاغوت است؛اطاعت او اطاعتِ طاغوت است؛واردشدن در حوزه ی او وارد شدن در حوزه ی طاغوت است.طاغوت وقتی از بین می رود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود..شما نترسید از این چهار نفر آدمی که نمی فهمند اسلام چه است ؛ نمی فهمند که ولایت فقیه یعنی چه.آنها خیال می کنند که یک فاجعه به جامعه است!اینها اسلام را فاجعه می دانند،نه ولایت فقیه را.اینها اسلام را فاجعه می دانند، ولایت فقیه فاجعه نیست.ولایت فقیه ،تَبَع اسلام است.»
{به نقل از فرمایشات امام خمینی 12 مهر 1358 تبیان آثار امام دفتر 45 { صحیفه ی امام جلد 10 صفحه ی 221 }
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
«من شاهد بودم که روحانیت را به اسم ارتجاع و اسمهای ننگین دیگر در نظر ملت ساقط نمودند و سنگرهای بزرگ اسلام را یکی پس از دیگری با دست جوانان بی خبر از عمق توطئه ها شکستند و راه را برای مقاصد شوم استعمارگران باز کردند و شاعران درباری و نویسندگان وابسته بر ضدّ اسلام و خدمتگزاران به کشور و اسلام از رجال پاکدامن گرفته تا علمای بزرگ طراز اوّل با قلم و زبان و شعر و مقاله آنان را از ملت و ملت را از آنان جدا کردند و سایه ی شوم استبداد و استعمار را در طول پنجاه سال آنچنان برسرتاسر کشور عزیزمان گستردند که احدی را مجال گفتن حق نماند.من به شما ملت شریف ستمدیده اخطار می کنم جای پای آن شیطان بزرگ و شیاطین دیگر را در سراسر کشور می بینم که با نقشه ی حساب شده همان طرح زمان رضا خان را ریخته و با شیطنت درصدد اجرای آن هستند ...»
{به نقل از فرمایشات امام خمینی 28 اسفند 1358 تبیان آثار امام دفتر 32 { صحیفه ی امام جلد 12 صفحه ی 193و 194 }

ولو یک بار با خود اندیشیده اید که چرا هر چه مسأله دار است دور آقای مشایی جمع می شوند؟ و سرور انگاشته می شوند؟
مثلاً آیا اجازه می فرمائید مصاحبه با مسئولین وقت حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات پیرامون دلایل هولناک کنار زده شدن آقای بقایی از عضویت در وزارت اطلاعات یا صداوسیمای جمهوری اسلامی منتشر گردد؟
آیا اجازه می فرمائید بپرسم آقای فقیه که بزهکاری محرز در امر نظام وظیفه و استفاده از سند مجعول در دادسرا دارد چرا توسّط او وبه نام شما مسئول هلال احمر می شود!
محمد رضا رحیمی ؛ شریف! ملک زاده و دیگراسامی با مسمّا! ...
ولو یک بار با خود اندیشیده اید در راستای ابراز فضل و افاضات انحرافی مشایی (این همذات شده با شما ؛ ) که مرزهای عقلانی شریعت و طریقت را می شکند و مثلاً زیبایی زنان را منظر توحید معرفی کرده و با رقص یا بی حجابی آنان نیز مشکل چندانی ندارد ؛ اگر تنها یک زن از زنان جامعه ی اسلامیمان به انحراف در رفتارهای شرعی خود مبتلا گردد برای انهدام آخرت شما کفایت نمی کند؟
به راستی شما این نظر انحرافی را که فی الجمله روحانیت را مانع ظهور امام عصر(عج) میدانند در برایند گفتار ها و مدیریت های او و تیم خوش سابقه اش نشنیده اید؟ و آیا احساس نمی کنید باید از آن تبرّی بجوئید؟ چطور باید نتیجه گرفت که شما اکنون ناصالح بله قربانگو به مشایی را به صالح منتقد او ترجیح می دهید؟ جز مشایی و دور قاب های او روش استفاده ی شما از نیروها کاملاً ابزاری است و هر چه نیروی کیفی و اصولی در صورت بیان کوچکترین نقد به این تیم منحرف، با بی حرمتی توسّط شما طرد می شوند.
به راستی باید تحلیل محتوای عملکردتان را اینگونه تعبیر و جمع بندی نمود که شما به هدایت مشایی معتقدید چون مردم ایران تمایلات تنوع طلب و یا شادی طلب دارند و حافظه ی تاریخی مردم ایران ضعیف است و مردم تنها خروجی مسائل عمرانی و رفاهی را می بینند باید باکپی برداری از سیاستهای دوران خاتمی در ترویج اباحیگری و ولنگاری و شادی محوری زمینه ی ریاست جمهوری مشایی را که احیاناً وظیفه ای آخرالزمانی است!فراهم آوررد؟
***
جناب آقای رئیس جمهور!
ریاست بر همه ی جمهورهای جهان معاصر که هیچ ؛ ریاست بر همه ی جمهور های تاریخ و جغرافیا هم برای من و امثال من ارزش غفلت از خاکساری بر آستان ابالفضل العباس و شیعیان پدر ابوالعجائب ایشان را ندارد:
گدای خاکِ درِ دوست پادشاهِ منست
نوای گرم و الهی حاج منصور ارضی در مرثیه سرایی و مداحی اهل بیت رسول الله (علیهم الصلوه والسلام) تسلی بخش آلام زخمها و دردهای مردم غیرتمند کشورمان بویژه ایثارگران و جانبازان مختلف دوران جهاد اصغر مرگ اگاهانه و عزتساز یاوران آسمانی امام آخرالزّمانی حضرت حق است.
سحرم هاتفِ میخانه به دولتخاهی
گفت باز آی که دیرینه ی این درگاهی
همچو جم جرعه ی ما کش که ز سرِّ ملکوت
پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی
بر درِ میکده رندانِ قلندر باشند
که ستانند و دهند افسرِ شاهنشاهی
خشت زیرِ سر و بر تارکِ هفت اختر پای
دست قدرت نگر و منصب صاحبجاهی
سر ما و درِ میخانه که طَرف بامَش
به فلک بر شد و دیوارِ بدین کوتاهی
اگَرَت سلطنتِ فقر ببخشند ای دل
کمترین مُلکِ تو از ماه بُوَد تا ماهی
اگر دوستان و مصاحبان مشکوک السابقه ی التقاطی و بیِّن الغی جنابعالی در شما تصرف نداشتند و قرار بر انجام وظیفه ی اصولگرایانه ی رئیس جمهور بود باید مدال افتخار و تقدیر همه جانبه ی جایگاه شما از حاج منصور ارضی این پیر فرزانه و شیر اوژن بیشه ی ولایت به ایشان پیشکش می گردیدهرچندکه افسوس و صد افسوس! ولکن فراموش نکنیم که: الله خیرالماکرین!
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل
معاونت حقوقی تحت مسئولیت حضرتعالی (همسر آقای حجازی) در دفاع از عامل تفرقه بین طرفداران شما و در دفاع از ادب و اخلاق! به شکایت از این هنرمند فرزانه و گرانقدر پرداخته است که مثلاً چرا در جمعی گفته فقط مانده که مشایی مسئولیت آفتابه های مسجد شاه را را هم تحویل بگیرد!
هر چند بهتر بود از معاونت حقوقی خود می خواستید برای تقویت فرهنگ ادب و فضیلت در کشور به شما تذکر بدهند که دور از شأن کسی است که دست تقدیر و حکمت ابتلائی حضرت حق او را در جایگاه رئیس جمهور نشانده است ؛ در حضور زنانی نظیر وزیر بهداشت خویش گفته باشد اون ممه رو لولو برد یا آب را آنجایی بریز که میسوزه و امثال آن که ...
کلاهداریش اندر سر شراب رود
از دیدگاه من ارزش یک تار موی سفید این پیر غلام اهل بیت (ع) در عرصه ی فرهنگی به همه ی فعالیتهای رئیس کمیسیون فرهنگی ات رجحان دارد. به روح الله بشارت و سید علی اصغر حسینی( نمایندگان حقوقی نهاد ) و نورمحمد صبری سرپرست دفتر دعاوی و قراردادهای حقوقی و همسر برادر حجازی (فاطمه بداغی) و امثال جوانفکر نیز برادرانه عرض می کنم که فأین تذهبون؟
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
سر و زر در کَنَفِ همّت درویشان است
ندای ملکوتی حاج حسین سازور رزمنده ی جانباز دفاع مقدس در زیارت خوانی آل یاسین جمعه ها در خیمه ی تندیس مردانگی و شرف حاج محمود عطا در بیت الشهدای شهرری ؛ یکی از دهها نمونه گوهرهای پرورش یافته در مکتب مدافع حریم ولایت علی و اولاد معصومینش(ع) و تطهیر کننده ی ارواح آلودگان تردامنی نظیر نگارنده ی این سطور است.
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم
حاج محمود ژولیده؛ حاج سعید حدادیان ؛ حاج حسن خلج؛ حاج محمود کریمی؛ حاج مهدی سلحشور و دهها هنرورعزیز و بزرگوار دیگری که در رهروی از حاج منصور ارضی ؛ گدایی در گاه ائمه ی معصومین و پاسبانی از حریم ولایت فقیه را به سلطنت برجهان نخواهند فروخت ؛ آرزویی جز شهادت و زیارت اربابان آسمانی خود دارند؟
که سلطانیِ عالم را طفیل عشق می بینم
با دُردکشان هر که درافتاد ورافتاد
«مجالسی که به نام روضه در بلاد شیعه به پا می شود با همه ی نواقص که دارد باز هر چه دستور دینی و اخلاقی است و هر چه انتشار فضائل و پخش مکارم اخلاق است در اثر همین مجالس است.دین خدا و قانونهای آسمانی که همان مذهب مقدس شیعه است که پیروان علی (ع) و مطیعان اولوالامرند، در سایه ی این مجالس مقدّس که اسمش عزاداری و رسمش نشر دین و احکام خداست تا کنون به پا بوده و پس از این هم به پا خواهد بود و گرنه جمعیت شیعه در مقابل جمعیتهای دیگر در اقلیت کامل واقع شده و اگر این تأسیس که از تأسیسات بزرگ دینی است نبود تا کنون از دین حقیقی که مذهب شیعه است اثری به جا نمانده بود.»
{به نقل از مکتوبات امام خمینی کتاب کشف الاسرار صفحات 173و174 تبیان آثار امام دفتر 42 }
چه خاصیت دهد نقشِ نگینی
«روضه ی سیدالشهدا برای حفظ مکتب سیدالشهداست...الان هزار و چهارصد سال است که با این منبرها ، با این روضه ها و با این مصیبتها و با این سینه زنیها ما را حفظ کرده اند، تا حالا آورده اند اسلام را ... حرف سیدالشهدا حرف روز است،همیشه حرف روز است،اصلا حرف روز را سیدالشهدا آورده است دست ماها داده و سیدالشهدا را این گریه حفظ کرده است ،مکتبش را این مصیبتها و داد و قالها حفظ کرده، این سینه زنیها و این دستجات ... اگر فقط مقدسی بوده و توی اطاق و توی خانه می نشست برای خودش و هی زیارت عاشورا می خواند و تسبیح می گرداند نمانده بود چیزی.هیاهو می خواهد ، هر مکتبی هیاهو می خواهد، باید پایش سینه بزنند،هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد تا پایش گریه کن نباشد تا پایش توی سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمی شود...
اینهایی که مسجد می آیند،منبر را گوش می کنند،مطالب را گوش می کنند، همچو که به روضه می رسند، رد می شوند و می روند. این از باب اینست که ملتفت نیستند چه هست.آن روضه است که این محراب که این منبر را حفظ کرده،اگر آن روضه نبود ، این منبر هم نبود،این مطالب هم نبود؛ آن حفظ کرده.»
{به نقل از فرمایشات امام خمینی 17 تیر 1358 تبیان آثار امام دفتر 42 ( صحیفه ی امام جلد 8 صفحه ی 526و527 ) }

امّا بعد...
جناب آقای محمود احمدی نژاد!
به راستی پس از مرگ احتمالی! ما و زیارت قسیم جنّت و نار، که فرمود فَمَن یمُت یَرَنی چه پاسخ در خوری از رعایت حرمت امانت فرزند فقیهش که نائب عام امام زمان (عج) است ،خواهیم داشت؟
از یاد نبرده ایم که ترتیب حرمتها از توحید به نبوت و امامت و در عصر غیبت امام عصر(عج) با مراجع تقلید و مجتهدین فقها و اکنون در رأس ایشان حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(حفظه الله) است.
با فیض لطف او صد ازین نامه طی کنم
باز هم به راستی چگونه روش و سیره ای در تاریخ از شما خواهد ماند؟ در کتب تاریخی از محمود احمدی نژاد با چه روایتی یاد خواهد شد؟
آیا با قضاوت منصفانه ی هوشیاران ؛ به لطف حضرت حق، درسیاهه ی معتقدان راستین به معارف مأخوذ از سیره ی معتقدین به ولایت فقیه ( که اشاره ای از او برای به سر دویدنشان کفایت می کند) جای خواهید گرفت؟ یا خدای ناکرده برایند رفتارهای مدیریتی شما و همذات شما په تعبیر حکیم گرانقدر و استادم؛ بلا تشبیه و بلا نسبت یادآور تأثیرپذیری عجیب امثال سلطان محمود می شود که عملاً در سلطنت و سیطره ی باورنکردنی ایاز اویماق قرار داشت ؟! به راستی تاریخ چگونه قضاوتی خواهد داشت؟!
حلّ این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد
از باب وظیفه در تذکر مسئولیت شما در بررسی گفتار و رفتار تیم مدعیان حول و حوش جناب اسفندیار رحیم مشایی ... {سه نقطه ی} شما و درس پس دادن خویش خواستم صفات و حالات خوبان و مؤمنان را مرور نمایم ، لیکن از باب تُعرَف الاشیاء بِاَضدادِها این متن را انتخاب نمودم:
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
قرآن و سنّت ،منافقان را دو دسته دانسته اند:
1- منافق اعتقادی: کسی است که به زبان مسلمان است ؛اما خداوند و رسول و تعالیم دینی را باور ندارد.قرآن از این منافقان با عنوان فاسقان نیز یاد میکند: انَّ المنافقینَ همُ الفاسِقونَ(نساء 145)
2- منافق رفتاری : کسی است که خدا و پیامبر و دین را به دل پذیرفته است؛ اما در رفتار و اخلاق بر شیوه ی مسلمانی نیست و از وظایف و تکالیف دینی میگریزد (ابراهیم /7و8)
1- شک و تردید : منافقان از آن رو که از نظر فکری و اعتقادی به یقین و علم نرسیده اند ، در وادی حیرت و دودلی سرگردانند (نساء /143 توبه / 110) و در پی فریب دیگرانند؛ اما از نظر قرآن کریم آنان در حقیقت خود را می فریبند (بقره/9 ؛ نساء 142).
امام علی(ع) نیز بر این ویژگی اشارت برده و فرموده است: "منافق نیرنگباز و زیانبار و دودل است. " (غررالحکم 1/340)
2- علم بی عمل : منافق می داند؛ اما عمل نمی کند و بدینسان بار گناه خویش را سنگین می کند. وی به جای ذنورانی شدن با نور دانش تنها زبان خود را به الفاظ و اصطلاحات می آراید.از اینرو ظاهرش عالم می نماید و باطنش جاهل است. امام علی(ع) درباره ی این ویژگی می فرماید: "علم منافق بر زبان او نشسته است ؛ اما علم مؤمن در کردارش جای گرفته است."(همان 2/47)
3- زهدنمایی : منافق به ظاهر از دنیا روی می گرداند و در باطن سخت بدان مشتاق است.وی در ورع و پارسایی به زبان و ادّعا بسنده می کند و تقوا به جان و جوارح و عملش راه ندارد.به زبان از پرهیزگاری سخن می گوید ؛ اما در عمل ،بی پروا و بی باک است(همان 6/241)
4- وسیله ساختن دینداری برای دنیاداری : دنیاپرستی در آموزه های اسلامی بسیار ناپسند است ؛ امّا از آن ناپسندتر این است که آدمی به ظاهر دینداری کند تا به دنیا برسد و ثروت و قدرت و هیبت یابد .امام علی(ع) از این صفت زشت یاد می کند و هشدار می دهد : "کار دین را وسیله ی دنیا مکن و دنیای گذرا را بر آخرت ماندگار ترجیح مده که این از خوی منافقان و بی دینان است. " (همان 333)
5- بی پروایی زبان : زبان منافق تیز و طعن آلود است.مؤمنان و دینداران از آن در امان نیستند، از عقوبت اخروی نمی هراسد و پشتوانه ی دینی و عقلانی ندارد.بدین روی است که امام علی (ع) می فرماید : "زبان مؤمن در پشت قلب اوست. چون اراده ی سخن میکند ، نخست می اندیشد..اگر نیکو باشد اظهار می کند و اگر ناپسند باشد پوشیده نگاهش می دارد.اما زبان منافق در پیش قلب او است . هر چه به خاطرش می رسد می گوید بی آنکه بداند چه به سود اوست و چه به زیانش." (نهج البلاغه خطبه 176)
1- پلیدی باطنی و پاکی ظاهری: منافق ظاهر را می آراید و از درون غفلت می ورزد،خود را متخلّق به اخلاق نیک نشان می دهد و پلیدی درون را بدین طریق می پوشاند.برای این کار به دروغ و فریب دست می یازد و نیرنگ می زند.ابزار اصلی منافق دروغ است؛چنانکه امام علی (ع)می فرماید : "با دروغ است که منافقان خویشتن را می آرایند."(غرر الحکم 3/207) "گفتار منافق خوشایند است و کردارش رنجبار" (همان.2/6 )
2- چاپلوسی: منافق برای رسیدن به قدرت و ثروت ، قدر خویش را نیز نگاه نمیدارد و خود را پیش مردم خوار می سازد و به چاپلوسی و تملق و خوشزبانی می آلاید؛چنان که امام علی(ع) می فرماید :" منافق به زبان مردم را شاد می کند؛ اما در حقیقت به آنان زیان می رساند."(غررالحکم،2/6)
3- همرنگی ظاهری با جماعت : منافق برای پنهان ساختن درون خویش همواره به رنگ مردم در می آید و به هر جماعتی که وارد شود همساز آن می گردد.این رنگارنگ بودن امنیت او را فراهم می آورد.امام علی(ع) بر این خوی ناپسند اشارت می برد و می فرماید : "خُلق و خوی منافق پیوسته دگرگون است." (همان4/332)
4- سختگیری بر دیگران و آسان گرفتن بر خویش : منافق زشتی ها و عیب های بزرگ خود را نمی بیند و تنها دیگران را زیر ذه بین نقد می گیرد.بر مردم سخت می گیرد؛ولی خود را پاک می بیند و از پلیدی های خویش در می گذرد.امام علی(ع) از این صفت منافقان یاد می کندو می فرماید :"منافق از خویشتن در می گذرد و به مردم طعن می زند." (غررالحکم 2/109 ؛ دانشنامه امام علی 4/398-408)
{به نقل از کتاب جامع فرهنگ شیعه پژوهشکده تحقیقات اسلامی نشر زمزم هدایت 1385 صفحه ی 429 }
ای که دائم به خویش مغروری
گر تَرا عشق نیست معذوری
گِرد دیوانگان عشق مَگَرد
که به عقل عقیله مشهوری
پروردگارا! ما را از حسن عاقبت محروم مفرما و دنیا و حب دنیا را وجهه همت ما مگردان! و به حق اهل بیت سید المرسلین(علیهم الصلوه و السلام) ما را بیامرز و به مرگ شهادت از دنیا ببر.
رضا گلپور چمرکوهی
5/2/1390
شهرری
مدح بلند بالای رحیمی برای هاشمی در سال 1374
يوسف کنعان انقلاب که خريداران ميخواهند فرزند خود را بهپايش قرباني کنند!
آبان ماه سال 74 اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت در حالی که ششمین سال ریاست جمهوری اش را پشت سر می گذاشت، سفری چند روزه به استان کردستان داشت.
به گزارش رجانيوز، پس از انجام این سفر، استانداری کردستان با انتشار کتابی با عنوان «دیدار سردار سازندگی از کردستان سرزمین عشق و دوستی» به بررسی نتایج این سفر پرداخت.
استاندار وقت کردستان در مقدمه این کتاب، زیباییهای این سفر را خارج از توان گفتار و نوشتار دانسته و آن را منحصر به فرد و در هاله ای از نور ایمان و ایثار و جوانمردی عنوان کرده است.
محمدرضا رحیمی در ادامه هاشمی رفسنجانی را این گونه توصیف می کند: «آقای هاشمی را محبوب می پندارند که تنها یار نیست، یاور نیز هست. او را جانانه کرم پیشه ای می انگارند که از کنعان انقلاب اسلامی به مصر کردستان قدم می گذارد، عاشقانه عزیزش می دارند و با تمام هستی خریدار محبتش می گردند.»
رحیمی همچنین اوج زیبایی این سفر را این گونه شرح داده است: «اوج زیبایی این دلدادگی در حرکت غرور آفرین آن پیرزن سقزی تجلی می کند که با تمام داراییش که در یک رأس بز خلاصه می شود، در صف خریداران یوسف انقلاب اسلامی قرار می گیرد و اشک شوق از چشمان آقای هاشمی جاری می سازد.»
رحيمي در ادامه مي افزاید :« نکات قابل ملاحظه اي در لحظات ديدار حضرت ايشان از مناطق کردستان وجود دارد که حقيقتاً جز در آثار اساطيري و مبالغه ها و اغراق هاي شاعرانه تصور آنها در باور هيچ کس نمي گنجد، مگر آن که انسان، خود بوده و به راي العين مشاهده کرده باشد و حيرت و اعجاب و ناتواني ما در ترسيم آن عظمت ها از همين جا ناشي مي شود. پيرمرد مريوانی خطاب به رئيس جمهوري محبوب خود در حالي که گريه امانش نمي دهد، مي گويد: اگر فرزندي داشتم، ذبيح مقدمت مي کردم.»
رحيمي در انتهاي اين مقدمه «دستاوردهاي شيرين اين سفر مبارک» را تبديل کردستان به يک استان برخوردار و فروزان شدن چشم انداز توسعه و ترقي کردستان مي داند و هاشمي رفسنجاني را «شخصيت ممتاز جهان اسلام و سردار دلاور! سازندگي» مي خواند.
يکی از فصول اين کتاب، به اشعار و نثرهايي که در جريان اين سفر سروده و نوشته شده، اختصاص یافته است. در يکي از اين اشعار با عنوان پرتو خورشيد آمده است:
اي رييس دولت خدمتگزار، اي هاشمي
با قدومت شهرمان همچون گلستان آمده
ناکسان را حسرت و بخل و حسد مهمان بود
غافلند از نعمتي کز سوي يزدان آمده
يا رب از لطف تو خواهم طول عمر هاشمي
زآنکه با حسن نظر از بهر عمران آمده
در يکي ديگر از اين اشعار با عنوان کاروان سالار بيداري به تمجيد از هاشمي رفسنجاني ومحمدرضا رحيمي پرداخته شده است:
دولت ملت نو از هاشمي پاينده باد
مي سپارد شخص را دولت سراي خويشتن
چون رحيمي حاکمي فرزانه دارد کاردان
هر کسي بايد که بنشيند به جاي خويشتن
کوري چشم حسودان منافق اين دو يار
کرده در دلهاي مردم باز جاي خويشتن
در بخش دیگری از این کتاب با چند نفر از هنرمندان بدون ذکر نام آنها مصاحبه شده است: «با آمدن آقای هاشمی به کردستان تمام جنبه ها به خصوص امور فرهنگی رو به ترقی خواهد رفت و تمام این حرکات و این سفر تحت مدیریت بسیار هوشمندانه استاندار کردستان بوده است.»
یک هنرمند خوشنویس هم می گوید: «حرکت های آینده همگی از برکات سفر پربرکت ریاست محترم جمهری به کردستان است که آن هم باز می گردد به ایثار و ازخودگذشتگی استاندار با تجربه و دردآشنای استان جناب آقای رحیمی.»
همچنين در این کتاب که در 350 صفحه منتشر شده تصوير مشهور آرایش تراکتورهای جمعآوری شده از سطح استان کردستان در استقبال از هاشمي رفسنجاني موجود است.
رحيمي 3 سال قبل نيز در حضور دکتر احمدينژاد به ذکر خاطرهاي از سفر خود به سوريه پرداخت و گفت يک فرد سوري به وي گفته است که اگر قرار بود بعد از پيامبر اسلام باز هم پيامبري بيايد، آن فرد احمدينژاد بود!